ابوطَلحه انصارى

پدیدآورمحمد خراسانی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 3595 بازدید

ابوطَلحه انصارى: زيدبن سهل‌بن اسودبن حزام انصارى خزرجى[1] از اصحاب پيامبر

ابوطلحه، از تيره بنى‌نجّار و همسرش ام‌سُلَيم مادر انس‌بن‌مالك است.[2] وى در بيعتِ* عقبه دوم حضور يافت و به اسلام گرويد و از نقيبان[3] شد و پس از هجرت، پيامبر او را با ارقم[4] و به نقلى ابو*عبيده برادر كرد.[5]ابوطلحه، از تيراندازان زبردست بود. در بدر* حضور يافت[6] و در اُحُد* پيشاپيش رسول خدا تير مى‌انداخت. او صداى مهيبى داشت; ازاين‌رو پيامبر درباره‌اش فرمود: نهيب ابوطلحه بر دشمن، از نيروى 100 مرد بهتر‌است.[7] به گفته خودش، در جنگ خيبر* دوشادوش رسول‌خدا بوده[8] و در غزوه حنين*20 نفر از مشركان را از پاى در آورده و وسايلشان را از آنِ خود ساخته است.[9] گفته‌اند: روزى ابوطلحه با مشاهده آثار گرسنگى در پيامبر، براى ايشان غذايى تهيه كرد و حضرت را به آن فراخواند. پيامبر نيز با دست مبارك خود آن غذاى اندك را ميان اصحاب قسمت كرد و همه سير شدند.[10] به نقلى، او پس از نزول آيه «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ...= هرگز به [حقيقت]نيكوكارى نمى‌رسيد; مگر اين‌كه از آن‌چه دوست داريد، انفاق* كنيد» (آل‌عمران/3، 92) نخلستان آبادى را كه روبه‌روى مسجد مدينه داشت، به پيامبر واگذاشت و به پيش‌نهاد حضرت، آن را براى خويشانش وقف كرد.[11] وى از‌جمله راويان حديث پيامبر است.[12] براساس نقلى، پيامبر در واپسين روزهاى عمر خود، به ابوطلحه فرمود تا سلامش را به قوم خود برساند و سپس آنان را به عفاف و استقامت ستود.[13]قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را ابوطلحه آماده ساخت.[14] وى در زمان رسول خدا بسيار روزه مى‌گرفت و پس از او تا آخر عمر، جز در سفر و عيد فطر و قربان روزه بود.[15] صاحب قاموس‌الرجال به علت گفتار و رفتارى كه در خلافت عمر از او سرزده، روايات او را ضعيف مى‌شمارد.[16] به گفته ابن‌ابى‌الحديد عمر در واپسين ساعات عمرش با تعيين شورايى 6 نفره مركب از على(عليه السلام)، عثمان، طلحه، زبير، سعد‌بن ابى‌وقاص و عبدالرحمن‌بن عوف، به ابوطلحه فرمان داد با همراهى 50 مرد مسلح اين 6 نفر را در خانه‌اى جمع كند و سه روز به آنها مهلت دهد تا يكى را از ميان خودشان به عنوان خليفه انتخاب كنند و چنانچه 4 نفر از آنان يا سه نفر كه عبدالرحمن در ميان آنها باشد بر امرى اتفاق و ديگران مخالفت كردند گردن مخالفان را بزند; همچنين اگر پس از سه روز، آنان امر خلافت را تعيين نكردند، آنان را گردن بزند.[17] ابوطلحه نيز‌سوگند ياد‌كرد بيش از سه روز به آنان مهلت‌ندهد.[18]
برخى وفاتش راسال 34 هجرى در70 سالگى در مدينه دانسته و گفته‌اند: عثمان‌بن‌عفان بر جنازه‌اش نماز خوانده;[19] امّا اهل بصره معتقدند كه در سفرى دريايى در كشتى مرده و پس از 7 روز بدون آن كه جسدش تغيير كند، در جزيره‌اى مدفون شده است.[20] وفات او را سال‌هاى 32، 33 و 51 نيز گفته‌اند.[21] به نقلى، ابوزرعه دمشقى، وفات او را در شام دانسته است.[22]

ابوطلحه در شأن نزول:

1.‌قرآن، مسلمانان را پس از جنگ اُحُد به دو دسته تقسيم كرد: گروهى مؤمن كه خداوند بر آن‌ها آرامش نازل كرد و نشانه آن خواب سبكى بود كه شبِ پس از حادثه اُحد بر آن‌ها عارض شد و گروهى منافق كه به فكر جانشان بوده، آرامشى نداشتند و درباره خدا گمان‌هاى نادرستى مى‌بردند. خداوند مى‌فرمايد: «ثُمَّ اَنزَلَ عَلَيكُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاسـًا يَغشى طَـائِفَةً مِنكُم وطَـائِفَةٌ قَد اَهَمَّتهُم اَنفُسُهُم يَظُنّونَ بِاللّهِ غَيرَ الحَقِّ ظَنَّ الجـهِلِيَّةِ‌...». (آل‌عمران/3،154) در نقلى از ابوطلحه، وى خود را از‌جمله كسانى دانسته كه خواب سبك بر او عارض شده[23] و خود را از گروه اوّل شمرده است.
2. بنابه روايت ابوهريره، مردى خدمت رسول‌خدا(صلى الله عليه وآله) رسيد و از حضرت خواست تا او را مهمان كند. ابوطلحه او را به خانه برد و به همسرش سفارش كرد كه از مهمان رسول خدا به نيكويى پذيرايى كند. بچه‌ها را خواباندند; سپس به بهانه‌اى چراغ را خاموش و وانمود كردند كه با مهمان غذا مى‌خورند. فرداى آن شب، پس از اظهار خرسندى پيامبر از عمل آن‌ها، خداوند اين آيه را نازل كرد[24]: «...‌ويُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو‌كانَ بِهِم خَصاصَةٌ ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولـئِكَ هُمُ المُفلِحون‌...‌= ...‌و‌[مهاجران را] بر خود مقدّم مى‌دارند; هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند. كسانى‌كه نفس خويش را از بخل و حرص باز‌داشته‌اند، رستگاران‌اند» (حشر/59،9); ليكن عبداللّه‌بن مسعود نزول اين آيه و داستان پيش گفته را با شرحى بيشتر در مورد على(صلى الله عليه وآله)مى‌داند.[25]
3. گروهى از مسلمانان از‌جمله ابوطلحه، در منزل سعد*بن‌ابى‌وقّاص، گرد آمدند، غذايى خوردند و پس از آن، شرابى در مجلس حاضر كردند تا بنوشند كه آيه «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ والمَيسِرُ والاَنصابُ والاَزلـمُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّيطـنِ فَاجتَنِبوهُ لَعَلَّكُم تُفلِحون» (مائده/5،90) نازل شد و حرمت قطعى خمر* را اعلام كرد.[26] از شأن نزول اين آيه استفاده مى‌شود كه ابوطلحه، پس از نزول آيات قبلى تحريم شراب مانند «يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ‌...» (بقره/2،219) هم‌چنان از نوشيدن شراب دست نكشيده بود; چنان علامه طباطبايى مى‌گويد: از ذيل آيات 90‌ـ‌91 مائده/5 استفاده مى‌شود برخى مسلمانان بعداز شنيدن «يَسـَلونَكَ عَنِ الخَمرِ والمَيسِرِ قُل فيهِما اِثمٌ كَبيرٌ‌...» (بقره/2،219)، باز‌هم از ميگسارى دست برنداشته بودند تا آيه‌90 مائده/5 نازل شد.[27] به نقلى، پس از نزول آيه پيشين، ابوطلحه دستور داد همه شراب‌هاى موجود در خانه‌اش را بيرون بريزند.[28]

منابع

الاستيعاب فى معرفة الاصحاب; اسدالغابة فى معرفة الصحابه; تاريخ اليعقوبى; تهذيب الكمال فى اسماء الرجال; جامع‌البيان عن تأويل آى القرآن; جمهرة انساب‌العرب; الدرالمنثور فى‌التفسير بالمأثور; روح‌المعانى فى تفسيرالقرآن العظيم; روض‌الجنان و روح‌الجنان; صحيح البخارى; صحيح مسلم با شرح سنوسى; الطبقات‌الكبرى; قاموس‌الرجال; المعارف; المغازى; مناقب آل‌ابى‌طالب.
محمد خراسانى



[1]. المعارف، ص‌271.
[2]. همان.
[3]. الطبقات، ج‌3، ص‌383; تهذيب الكمال، ج‌10، ص‌75.
[4]. الطبقات، ج3، ص383.
[5]. اسدالغابه، ج‌2، ص‌361.
[6]. جمهرة انساب‌العرب، ص‌347.
[7]. الاستيعاب، ج‌4، ص‌261; المغازى، ج‌1، ص242‌ـ‌243; الطبقات، ج3، ص383‌ـ‌384.
[8]. الطبقات، ج3، ص‌385.
[9]. المعارف،ص271; الطبقات، ج3، ص384; الاستيعاب، ج4، ص261.
[10]. صحيح البخارى، ج‌4، ص‌206‌ـ‌207; صحيح مسلم، ج‌7، ص161.
[11]. صحيح البخارى، ج‌3، ص‌258; روض‌الجنان، ج‌4، ص‌427.
[12]. تهذيب‌الكمال، ج‌10، ص‌75.
[13]. اسدالغابه، ج‌2، ص‌361.
[14]. تاريخ يعقوبى، ج‌2، ص‌114; اسدالغابه، ج‌2، ص‌361.
[15]. الطبقات، ج3، ص‌384.
[16]. قاموس الرجال، ج‌4، ص‌552‌ـ‌553.
[17]. شرح نهج البلاغه، ج‌1، ص‌146.
[18]. قاموس الرجال، ج‌4، ص‌552.
[19]. الطبقات، ج‌3، ص‌385; المعارف، ص‌271.
[20]. الطبقات، ج3، ص‌385; تهذيب‌الكمال، ج10، ص‌76.
[21]. اسدالغابه، ج‌2، ص‌362.
[22]. تهذيب‌الكمال، ج10، ص‌76.
[23]. جامع‌البيان، مج3، ج4، ص187ـ188; روض‌الجنان، ج‌5، ص‌114; روح‌المعانى، مج‌3، ج‌4، ص‌155.
[24]. جامع البيان، مج‌14، ج‌28، ص‌55.
[25]. روض الجنان، ج‌19، ص‌123.
[26]. مناقب، ج‌2، ص‌203‌ـ‌204.
[27]. الميزان، ج‌2، ص‌195.
[28]. صحيح البخارى، ج‌6، ص‌301; الدرالمنثور، ج‌3، ص‌162.

مقالات مشابه

بررسي تحليل علامه طباطبايي از بازخواست هارون(ع) توسط موسي(ع)

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, حمید نادری قهفرخی

جبرئيل

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهاحمد جمالی

ثعلبة بن وديعه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیداحمد سادات

جباربن صخر انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمنصور داداش‌نژاد

ثابت بن قيس بن شماس

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی محمدی یدک

جلاس بن سويد انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهبخش تاریخ و اعلام, رسول قلیچ

جعفر بن ابى طالب

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهحمید حاج امینی, ستار عودی

ثعلبة بن غنمه انصارى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمدحسن درایتی

جالوت

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهمحمد نظری